امیرمنصور رحیمیان | شهرآرانیوز - سخت است که آدم خودش را جای کسانی بگذارد که از ریشههایشان میگذرند، دل از همهچیز برمیدارند و در راهی قدم میگذارند که هیچ تضمینی برای رسیدن به مقصد ندارد. مهاجرت به امید زندگی بهتر، پرخطرترین قمار این روزهای بسیاری از آدمها شده است؛ بازیای که تهش یا برندهشدن بهعقیده خودشان است یا مرگی غریبانه در جایی بین راه و دور از وطن. برای همین هم آدم نمیتواند خودش را جای اینطور آدمها بگذارد؛ آدم تا وقتی چمدان نبندد و در این مسیر قدم نگذارد، سختیها و دلتنگیهای این قبیل سفرها را درک نمیکند.
این تازه در صورتی است که آدم بدون کمترین دردسری به مقصد برسد، ولی وقتی اوضاع پیچیده و تحملناپذیر میشود که مسافران خسته و امیدوار، اسیر بروکراسی و سیاستهای برخی کشورها شوند. این قبیل کشورها از مهاجرانی که بهصورت عبوری از آنها درحالگذشتن هستند، بهعنوان اهرم فشار استفاده میکنند.
خیلی طبیعی است که بقیه ممالک هم از سر دشمنی با آنها، مرزهایشان را بهروی مهاجران میبندند. در این قبیل مواقع، مهاجران قربانی این جنگهای سیاسی میشوند. «موسی گوموس»، کارتونیست اهل کشور ترکیه، در اثرش به همین موضوع اشاره میکند. او خانوادههای مهاجری را نشان میدهد که از خاک کشوری ثالث بهعنوان گذرگاه استفاده میکنند. آنها قبل از پلی چوبی هستند که آنطرفش اتحادیه اروپاست؛ ولی پل به شکلی فراواقعی چرخیده است و در مسیری دوباره عبورکنندگان را به مبدأ برمیگرداند.
او با این اثر به زبان کارتون، به درد و ظلمی که به این قربانیان جنگهای سیاسی میشود، میپردازد. چهره آدمهای این اثر دیده نمیشود، اما حالت همه آنها چیزی بین غمی سنگین و خستگی زیاد، همراه با امیدواری است؛ امیدی که مخاطب اثر میداند خیلی زود به ناامیدی تبدیل میشود. آدمهایی که بعد از بازگشتن به مبدأ از سفری بیهوده، دیگر حتی شخصیت قبلی خودشان را هم بهسختی پیدا میکنند.